سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منم ... من ... جزیره ... - S@tIran


ساز مخالف
پارسی بلاگ
ایمیل من
منو بشناس
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
12345

:: بازدید امروز ::
6

:: موضوعات وبلاگ ::


:: پیوند به وبلاگ ::

منم ... من ... جزیره ... - S@tIran

:: همراهان من ::


Black Guitar
گیتار
جزیره نشین ...
حرف من
واسه تو قد یه برگم
زنده به گور
سینه سوخته

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: اینو گوش کن ::


:: آرشیو من ::

آرشیو پستهای بیهوده

84/8/10 :: 3:30 صبح


بنام اهورای ایرانم ...

با درود دوستان ...

تازه کارم میدونم ... خومو معرفی میکنم ... من جزیره هستم

بعضی وقتا فقط بلدم بنویسم ... آخه حرفم نمیآد .

این شعر و بخون و منو بیشتر بشناس ...

جزیره

توی یه دنیای خاکی ... تویه اقیانوس دور

یه جزیره بود یه روزی تک و تنها سوت و کور

نه بهاری نه درختی نه گلی خوش سر و بر

نه یه ابری میگذشت از اونجا با چشمون تر

جزیره تنها بود و همیشه با تنهائی هاش

به خدا نگاه میکرد تو آسمونا با چشاش

با خدا حرف میزد دعا میکرد گریه میرد

که چرا تموم نمیشه غم و تنهایی و درد ...

چرا قهره موج دریا با دوتا دستای اون ؟

... که چرا جزیره تو تنهایی باید بده جون ...

جزیره از این میترسید نکنه یه شب تو خواب

بمیره ... فرو بره ... بی کس و تنها زیر آب ...

اینو وقتی نوشتم که دیدم یه جزیره ام ...